در قرآن مجید ، سوره کهف ، آیه مبارکه 83 تا98 ، از ذی القرنین به صورت پادشاهی که خداوند همه گونه کامیابی بدو داد سخن رفته است که از سوی مغرب تا جایی که آفتاب غروب میکند و از سوی مشرق تا جایی که خورشید سر بر می آورد ، رفت و سپس از جنوب به شمال رفت و به پای دو کوه نزدیک شد که در کناره آن قومی می زیستند و آنها از او خواستند تا سدی میان آنها و قبیله های بی شمار "یاجوج و ماجوج" که در ورای آن کوهها بودند و همواره بر قوم همسایه می تاختند ، بسازد و وی این درخواست را برآورد و با شالوده سنگی و تخته های مس و آهن گداخته ، سدی میان دو کوه بست که مانع از تاخت و تاز قوم یاجوج و ماجوج شد.
مولانا آزاد می گوید ، اسکندر مقدونی شخصی ویرانگر و معتقد به خدایان متعدد ، یعنی کافر بوده است و صحیح نمینماید که خداوند متعال در کتاب آسمانی از او تمجید کرده باشد . ولی کوروش فردی آزاده ، خداپرست و دادگر بوده و اوست که به غرب و شرق لشکر کشید و آنگاه به قفقاز رفت و در آنجا سدی ساخت تا جلوی قبیله آسیایی را بگیرد و این قبیله ها را "چینیان یوئه چی"خوانده اند که با "یاجوج" شباهت دارد و مغولان را هم "فنکوک" خوانده اند که با "ماجوج" همانند است . در کتاب تورات ، بخش دانیال نبی ، باب هشتم ، از رویایی سخن رفته که طبق آن ، قوچی دوشاخ از بزکوهی یک شاخی شکست می خورد .
مولانا آزاد میگوید ، این قوچ دوشاخ کوروش بوده و آن بزکوهی یونانیان و این دوشاخ بودن هم کوروش را با "ذوالقرنین" نسبت میدهد. مجسمه کوروش در نزدیکی استخر که شاخهای قوچ دارد و بالهای عقاب ، کوروش را همان ذوالقرنین یعنی صاحب دوشاخ مشخص میکند و به ویژه که کوروش در تورات ، اشعیا ، باب 46 آیه 11 ، به عنوان عقاب شرق خوانده شده است. این استدلال ها را نمیتوان پذیرفت ، چون اسکندر مقدونی بود که با انتخاب کلاهی که سر شیر بود و شاخ قوچ داشت ، در ادبیات به عنوان صاحب دوشاخ مشهور شد و سکه او و سکه هایی که با اسم او زده اند و نیز نقش او بر روی تابوت لبنانی مشهور به تابوت اسکندر دقیقا او را با همان شاخ نشان میدهد وبدان افتخار میکرده ، زیرا میپنداشته که فرزند "آمون" خدای مصری بوده که او را به صورت قوچی نموده اند .
از مدتها پیش یافته اند که نقوش انسان بالدار و گاو بالدار روی درگاههای اصلی از هنر آشوری به ویژه از نقوش "کاخ سناخریب" اقتباس شده اند . به رغم تفاوتهای جزیی در ریش و لباس و حالت ایستادن و به رغم تاج مصری الاصل انسان بالدار ، نمونه اصلی آن نقش را در هنر آشوری مخصوصا در نگهبانان بالدار و جادویی "کاخ سارگن دوم" در خرس آباد تشخیص داده اند. در فینیقیه هم "بعل" خدای محلی ، به صورت مردی مصور شد که تاجی شبیه تاج انسان بالدار پاسارگاد داشته است.
با توجه به دقتی که کوروش در نگاه داری فرهنگ ملل تابع داشته ، هیچ جای تعجب نیست که هنرمندان مزدور او اجزا دینی و هنری اقوام مختلف را اقتباس کرده و در قالبی پارسی پسند ریختند. اگر لازم باشد توجیهی آیینی برای این نقش بکنیم ، باید آنرا یک نگهبان جادویی کاخ کوروش بدانیم که بالهای او یادآور فرمانروایی کوروش بر چهارگوشه جهان است و شاخ قوچ آن هم یادآور عقیده ایرانی که قوچ نمادی از "فرکیانی" بوده که شاهان ایرانی همواره به تایید آن نیاز داشتند و بدون آن نمی توانستند فرمانروایی کنند .
زاد روز زرتشت خجسته باد
خداحافظ
عکسهای شهر تاریخی استخر
شهر باستانی استخر
سنگهای تخت جمشید
نام و نسبت زمانی ماههای سال در تقویمهای مختلف
واژه پارسه، تخت جمشید و پرسپولیس
امپراطوری هخامنشی
کتابخانه تخت جمشید
کوروش بزرگ
فونت خط میخی
پادشاهان هخامنشی
تخت جمشید،معجزه هنر پارسیان
[عناوین آرشیوشده]